حاشیه های دیدار رهبری از نمایشگاه کتاب
red blue black green red blue black green امروز
مذهبی
مطالب مذهبی
عکس های مذهبی
برگی از یک نوشته
ورزش
ورزش های رزمی
اخبار ورزشی خارجی
فوتبال و فوتسال
کشتی ووزنه برداری
شناوشطرنج
توپ وپور
علمی
روانشناسی
دانشگاه و کنکور
بهداشت ودرمان
فن آوری های نوین
علمی و پزشکی
اقتصاد
نفت و نیرو
بيمه و بانک
بورس و اقتصاد
صنعت و تجارت
راه و شهرسازی
بازرگانی و صنعت
سیاسی
دولت و مجلس
تحولات سوریه
بیداری اسلامی
سیاست خارجی
رییس جمهور
فرهنگی
سینما و ادبیات
آيين و انديشه
رادیو و تلویزیون
آموزش و پرورش
موسيقی و هنر
اجتماعی
زنان و جوانان
مردم و خانواده
محیط زیست
حوادث
نظامی
دفاع و امنیتی
ارتش
سپاه پاسداران
بسیج
مقام معظم رهبری
دیدارها
پیامها




حاشیه های دیدار رهبری از نمایشگاه کتاب
بازدید : 364 |

*آمدم رهبر را ببينم و بروم
يكي از غرفه‌داران به من كه در ابتداي يكي از راهروها ايستاده بودم نزديك شد و گفت: من مي‌خواهم خود آقا را ببينم و بروم چون خيلي كار دارم. فقط به خاطر آقا موندم!
ساعت كه 9:30 دقيقه را نشان مي‌دهد جنب و جوشي در اطراف درب ورود شكل مي‌گيرد. رهبر به همراه اطرافيان خود وارد مي‌شود. در كنار يكي از محافظين ايستاده‌ام. رهبر انقلاب كه مي‌رسند سلامي چهره به چهره به ايشان مي‌دهيم و جوابي مي‌شنويم كه روح را سرشار از لذت مي‌كند. بعد از حضور رهبر، غرفه انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اولين محل بازديد بود. رهبر و وزير ارشاد شانه به شانه مي‌روند. در اين غرفه كتاب "كاخ بلند سخن " از دفتر پنجم شاهنامه فردوسي نظر آقا را جلب كرد و تورقي مي‌فرمايند.
غرفه‌دار نشر پنجره در حضور رهبر ساكت ايستاده و نظاره‌گر است. بعد از چند لحظه مي‌بينم كه با رهبر سخن مي‌گويد. ما كماكان از دور نظاره‌ مي‌كنيم بازديد رهبر از غرفه‌هاي ديگر را. كتاب "راز گل سرخ " كه ترجمه اشعار شاعران زن جهان است مورد توجه رهبري قرار مي‌گيرد و در غرفه نشر پلك آن را تورق مي‌كنند.
دو غرفه‌دار خانم در نشر پيام آزادگان با حضور رهبر انقلاب گريه‌ امانشان نمي‌دهد و تا دقايقي بعد از حضور ايشان نيز اشك‌هايشان روان است. بغض گلويم را مي‌فشارد.
در بازديد رهبر از انتشارات پژوهشگاه مطالعات فرهنگي و اجتماعي مسئولين غرفه پنج جلد كتاب به ايشان هديه مي‌دهند و فردي آن را بر روي ديگر كتابهايي مي‌گذارد كه به رهبر هديه داده‌اند.
 

* اشك‌هايي از سر عاشقي
غرفه‌دار پيام كليدر همان زني است كه در سطور بالا شرحش داده شد. با حضور رهبر اشك‌هايش را پاك مي‌كند و كتابي در دست دارد كه به رهبر هديه دهد. مشتاقانه سخن مي‌گويد و دست راستش را به علامت خوش آمد بر روي سينه مي‌گذارد و با رهبر خوش و بش مي‌كند. باز هم از راه دور نظاره‌گر اين صحنه‌ها هستم.
حواسم به چند غرفه‌دار خانمي است كه در غرفه نشر پيكان حضور دارند. رهبر كه از جلويشان مي‌گذرد يكيشان در آستانه اشك است و معلوم است خود را كنترل مي‌كند. شايد به دلايل شخصي نمي‌خواهد همكارانش متوجه حالاتش شوند.
غرفه‌دار نشر پيام فرهنگ به محض حضور رهبر انقلاب چفيه‌اي را براي تبرك به رهبر انقلاب داد. دست‌بوسي هم انجام داد. حقا كه پسر زبلي بود. فقط اين را نمي‌دانم كه از كجا مي‌دانست كه رهبر مي‌آيد و چفيه‌اش را هم آورده بود! البته در ادامه متوجه شدم كه اين دو عزيز زبل اصلا غرفه‌دار نبودند و فقط براي عرض ارادت در آن غرفه بودند! به زرنگي‌شان احسنت گفتم.
حالا مي‌توانيم كمي نزديك‌ رهبر شويم اما كماكان صحبت‌هاي رد و بدل شده ايشان با ناشران نمي‌توانيم متوجه شويم.

* پسر رهبر
پسر رهبر دورتر از جمعيت مشغول بازديد از كتاب‌هاست. كسي از ناشران او را نمي‌شناسد و او نيز با فراغ بال كتاب‌ها را تورق مي‌كند. بعد از يك دور بازديد محمد علي رامين نيز به همراهان رهبر اضافه مي‌شود.
دور دوم بازديد از راهرو 13 با غرفه تنديس آغاز مي‌شود. لبخند غرفه‌دار حاكي از رضايت ديدار با رهبر است. آقا با همان غرفه‌داري كه مي‌گفت چند سال پياپي در بازديدهاي ايشان حاضر است احوال‌پرسي گرمي مي‌كند. نمي‌دانم پسر به رهبر گفته كه چند سال است در نمايشگاه كتاب او را زيارت مي‌كند.
مجبور مي‌شوم از جمع دور شوم و در سكويي بنشينم. چند تن از افراد حفاظت آنجا هستند. يكيشان كه آشناست حرف مي‌زند و مي‌خنديم. اصلا حالاتشان با موقعي كه مشغول كارند قابل مقايسه نيست يكي از اينها كه بچه محل ما هم هست هنگام ورود انگار نه انگار كه آشناست و حتي ما را بيشتر هم بازرسي كرد. البته گله‌اي نيست و كار درست هم همين است.

كماكان نمي‌شود از راهرو سيزده به رهبر نزديك شد، پس لاجرم آن را دور مي‌زنم و از آن سر منتظر مي‌مانم كه باز هم گرفتار مي‌شوم؛ البته اين بار فاصله با رهبر نزديك‌تر است. در انتشارات تخت جمشيد بعد از بازديد رهبر، غرفه‌دار چفيه ايشان را مي‌گيرد و لبخند پيروزمندانه‌اي مي‌زند.
معاون مطبوعاتي وزير ارشاد نيز كاملا در حلقه‌ اول قرار گرفته است؛ البته حضور او به سبب معاونت وزير است نه وظيفه كاري. چند متر عقب‌تر از رهبر حجت‌الاسلام محمدي گلپايگاني در آرامش مشغول بازديد و تورق كتابها است.
در كنج راهرو سيزده مي‌ايستم تا با عبور رهبر چفيه ايشان را براي تبرك بگيرم. يكي از محافظين از من مي‌خواهد دورتر بايستم. برايش توضيح مي‌دهم كه چه مي‌خواهم. مي‌گويد جلو نرو، آقا كه رد شد از همين جا با صداي بلند بگو آقا چفيه مي‌خواهم. رهبر كه كاملا نزديك‌ مي‌شود قلبم مي‌تپد و همين كه مي‌خواهد براي بازديد به غرفه‌اي برود با صداي بلند مي‌گويم حضرت آقا چفيه‌تان را مي‌خواهم؟! ايشان با لبخند مي‌گويد چفيه كه ندارم و سريع از همراهشان يك چفيه مي‌گيرند و مي‌بوسند و با لبخند به من مي‌دهند. بغض گلويم را مي‌فشارد. چفيه رهبري را مي‌گيرم. گويي حاشيه‌ها براي من تمام شده است اما بازديد هنوز ادامه دارد.
 

*نحسي يك راهرو
گويا اين راهرو سيزده نحس است چرا كه هيچ راهي براي ورود به آن نمي‌شود پيدا كرد. لاجرم به ابتداي راهرو 14 باز مي‌گردم شايد آنجا فرجي شود. غرفه‌دار نشر پيام كليدر كه قبل از حضور رهبر در مقابل دوربين‌ها اشك مي‌ريخت، بعد از گرفتن چفيه رهبر در گوشه‌اي از راهرو نظاره گر رهبر است. آرامش در چهره‌اش موج مي‌زند، دست به سينه مي‌خندد.
در ابتداي راهرو چهارده سيمي از ميله افقي آويزان است و تلاش يكي از افراد براي آويزان كردن آن به صورت اصولي راه به جايي نمي‌برد و پرش‌هاي متعدد تنها عرقش را در مي‌آورد. اين مشكل را يكي از غرفه‌داران با يك تكه چسب حل مي‌كند.
با مساعدت يكي از دوستان (همان كه مسبب حضور ما شد) و البته مشقات فراوان در چند متري رهبر هستم، اما مواظب حركات خود هستم. البته حالا چند نفري كه قيافه من برايشان از حالت غريبه درآمده با محبت نگاهم مي‌كند و ديگر مرا مانع خود نمي‌دانند، البته فقط چند نفرشان.

* مسئول چفيه
يكي از غرفه‌داران با ديدن چفيه در دست من، فكر مي‌كند من مسئول دادن چفيه به آقا هستم و با سماجت از من مي‌خواهد چفيه‌اي به او بدهم.اين قضيه با تحريك يكي از تازه دوستان شدت بيشتر مي‌گيرد تا اينكه از آن جمع دور مي‌شوم تا چفيه را از دست ندهم.
اين بار گويا راهرو پانزده براي ما خوش‌يمن است چرا كه در چند متري رهبر هستيم و هر از گاهي به صورت منقطع سخنان ايشان را با برخي ناشران مي‌شنويم. غرفه‌دار نشر جامه‌داران سرشار از شادي حضور رهبر، بسته‌اي از آثارش را به رهبري هديه مي‌دهد.
در انتشارات خوارزمي سوال و جواب رهبر با لبخندهاي شيرين ايشان و غرفه‌داران همراه است. حضور رهبري در اين غرفه طولاني‌تر است. كمي شيطنت مي‌كنم و مي‌خواهم به رهبر نزديك‌تر شوم كه با تذكر جدي و البته به حق يكي از محافظين مواجه مي‌شوم. با حالتي مأيوس عقب‌تر مي‌ايستم.
پسري كه در ابتداي حضور در نمايشگاه به من مي گفت از شب گذشته مي‌دانستم رهبر به نمايشگاه مي‌آيد به محض حضور رهبر چنان دست و پايش را گم مي‌كند كه نمي‌تواند هيچ حرفي بزند.
در غرفه دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي محسن پرويز درباره مجموعه كتاب "از ايران چه مي‌دانيم؟ " توضيحاتي را مي‌دهد. اين اولين ورود مستقيم پرويز در ديدار رهبر است. غرفه‌دار نشر دژ بعد از عبور رهبر انقلاب از مقابله غرفه‌اش گفت: ما تا حالا ايشان را از نزديك نديدم و خيلي ايشان را دوست دارم.
عبور از راهرو 16 و بازديد از غرفه‌هاي اين راهرو، پايان بخشي از بازديد است و رهبر انقلاب براي استراحت در غرفه انتشارات علمي و فرهنگي مي‌روند. پذيرايي با يك چاي كوچك از نكات جالب ديدارهاي آقا است. افراد مسئول از حضور افراد براي نزديك شدن به غرفه جلوگيري مي‌كنند اما من در نزديك‌ترين وضع ممكن بر رهبر البته در بيرون انتشارات ايستادم. بعد از مدتي توقف، رهبر با احوال‌پرسي از افراد حاضر به سمت يكي ديگر از سالن‌ها مي‌روند. در ادامه اين بازديد ديگر مي‌توانيم به رهبري نزديك شويم. دختري كه در انتشارات دانش بهمن حضور داشت با حضور رهبر با ذوق و شادي با ايشان گفت و گو كرد و حتي چفيه ايشان را گرفت و بر گردن انداخت.
حضور در دفتر نشر معارف و سوال درباره خاطرات آقاي هاشمي نيز در مسير بازديد انجام شد. رهبري درباره چند و چون انتشار اين خاطرات سوالاتي را از غرفه‌دار پرسيدند.
پايان اين بازديد سه ساعته، حضور رهبر انقلاب از غرفه سازمان بهزيستي بود كه بعد از آن با خروج رهبر، انتظاري يك ساله براي ديدار دوباره ايشان از نمايشگاه كتاب شروع مي‌شود.

تهيه و تنظيم: مصطفي وثوق‌كيا - فارس


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده : دریادل بسیجی تاریخ ارسال : : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:دیدار، نمایشگاه کتاب,

مطالب گذشته

·

درمان افسردگی و پوچی با یاد خدا ! ارسال در : 1394/03/18 21:31

·

بیانات در مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی رحمه‌الله ارسال در : 1394/03/18 21:17

·

خبر آمد خبری در راه است . . . ارسال در : 1394/02/24 22:24

·

آقای من، بحق نازدانه اتان علی بن موسی الرضا(ع)، فکری به حال ما کنید..... ارسال در : 1394/02/24 22:21

·

بدون شرح... ارسال در : 1394/02/24 22:14

·

لبیک یا امام خامنه ای ارسال در : 1394/02/24 22:10

·

حاشیه های دیدار رهبری از نمایشگاه کتاب ارسال در : 1394/02/24 21:54

·

دیدار جمعی از معلمان با رهبر انقلاب ارسال در : 1394/02/24 21:49

·

و مکرو و مکر الله ولله خیر الماکرین ارسال در : 1394/02/05 12:47

·

کنارتودرگیر آرامشم ارسال در : 1394/02/05 11:33


بسم رب الشهداءوالصديقين سخنان مقام معظم رهبري و راهكار هاي ايشان در سخنراني هاي مختلف ما را بر آن داشت تابه جبهه جنگ نرم عزيمت كنيم می خواهیم هوای آلوده فضای مجازی را تغییر دهیم ولو به اندازه نفسی و باری از دوش ولیمان برداریم ولو به اندازه ارزنی ... البته اگر خدا بخواهد ان شاء الله يا علي ********************* مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای: امروز شما ببینید وسائل تبلیغ در دنیا چقدر متنوع شده؛ این طرف دنیا یک نفر جوان پای یک دستگاه کوچک می‌نشیند و افکار، تصورات، تخیلات، پیشنهادهای فکری و پیشنهادهای عملی را از سوی هر کسی – بلکه هر ناکسی – از آن طرف دنیا دریافت می‌کند! امروز اینترنت و ماهواره و وسایل ارتباطی بسیار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جای دنیا می‌رسد. میدان افکار مردم و مؤمنین، عرصه‌ی کارزار تفکرات گوناگون است. امروز ما در میدان جنگ و کارزار حقیقی فکری قرار داریم. این کارزار فکری به هیچ وجه به زیان مانیست؛ به سود ماست. اگر وارد این میدان بشویم و آن چه را که نیاز ماست – از مهمات تفکر اسلامی و انبارهای معارف الهی و اسلامی – بیرون بکشیم و صرف کنیم، قطعاً بُرد با ماست؛ لیکن مسأله این است که ما باید این کار را بکنیم.




طراح قالب ملودیوس